هلناهلنا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

لپ لپ مامانی و بابایی

حرف زدن هلناجون

سلام دختر گلم دخترم چند روزه کلمه آره رو یاد گرفتی آره=آله وقتی بهت میگیم باباجون دوست داری سر تکون میدی میگی آله مامان جون دوست داری سر تکون میدی میگی آله کلمه ماما تبدیل شده به مامان   یه مدت که عکساتو نمیذارم به خاطر اینکه ویندوز رو عوض کردم باید فتو شاپ نصب کنم نرم افزار دوربین نصب کنم تنبلی میکنم   مامانی من وبابایی عاشق بوسه هات هستیم خیلی خیلی دوستت داریم ...
9 دی 1391

بازی های دخترم

مامانی اومدم از بازی هات بگم: بازی کلاغ پر خیالی دوست داری انگشت اشارهتو میاری بالا با زبون خودت میگی پر نوبت به اسم خودت که میرسه دست میزنی الهی من قربون اون دستات بشم. موقع نماز خوندن وقتی سجاده رو پهن میکنم مداد سراغ مهر رو دراز میکشی وحرف میزنی یا میای زیر چادرم دالی بازی میکنی یا موقع سجده کردنم می خوای سرمو بلند کنی . چند روزی که روی اسباب بازی هات میری ووایمسی مثلا روی تلفن ات و برج مکعب میری ووایمستی . یه اسباب بازی داری اسمش کوپه هوش یه جور چین خیلی اون دوست داری وقتی اجزاش سر جاش میذاری برای خودت دست میزنی . شعر چشم چشم دو ابرو رو دوست داری وبا انگشتات به چشمات اشاره میکنی . میری و داخل میز تلو...
24 آذر 1391

شیطنت های هلناجون

هلنای عزیزم الان که اومدم به وبت تو وبابای خوابین .ساعت 11:30 شبه .یه دفعه یادم اومد از شیطنت های که میکنی برات بگم اونم اینکه ازوقتی 4دست وپا راه میری عاشق ریختن وسایل از کشو ها هستی .وقتی خونه مادرجون میری تا چشمت به تلویزیون ومیزش میخوره سریع میری بالای میز و روش دراز میکشی یا اینکه میری پشتش ومیخوای باندها را بندازی یا به سمت شومینه میزی میخوای سنگهاشو بخوری. هفته پیش رفته بودیم خونه بابابزرگت موقع برگشتن بود که رفتی سراغ میوه خوری و گرفتیش واز دستت اوفتادوشکست من سریع بغلت کردم تا خدای نکرده تو دست وپات نره بابا سریع اونجا رو جارو کشید عزیز اومد نایلون ظرف شکسته رو ببره قسمت تیزش که نایلونو پاره کرده بود میخوره به پاش و زخمی میش...
15 آذر 1391

روزمرگی وسفر مشهد هلنا جون

سلام دختر گلم طبق معمول بعد  ازمدتها آومدم تا وبتو آپ کنم. اول ازکارات میگم که خیلی بلا شدی: کلمه ی آب رو یاد گرفتی بهش میگی آ پ با تشدید .البته به غذا هم میگی آپ .وقتی شیر منو بخوای هم میگی آپ حتی نیمه شب که چشمات بسته به جای م م آپ میگی .یه کار بامزه دیگه ای که انجام میدی برای شیر خوردن میری روی بالشتت دراز میکشی میگی آپ .جدیدا یاد گرفتی که منو بابایی رو بوس کنی اونم از نوع صدا دارش. خوشگل مامان ما عاشق این کاراتیم. وقت من مشغول آشپزی هستم میای و میخوای بغلت کنم تا داخل قابلمه رو ببینی.وقتی از غذایی خوشت بیاد سرتو به حالت سر سری تکون میدی .امسال تاسوعا و عاشورا امام رضاطلبیدمون و با آیسا وبابا ومامانش رفتیم مشهد با تمام سختی هاش خیل...
12 آذر 1391

بدون عنوان

سلام هلنا جونم این روزا حالت اصلا خوب نیست الهی بمیرم برات روزی 7 الی 8 بار اسهال میری منم هربار میشورمت  این باعث شد شما بدجور زخم بشی جوری که هربار  جیش یا پی پی داری جیغ میکشی وگریه میکنی منم تصمیم گرفتم پوشک نبندم یه روز بدون پوشک بودی خیلی بهتر شدی برای من خیلی سخت شد برای اینکه باید هی مواظبت باشم که کی جیش یا پی پی داری برم سرپات کنم .این چیزا فدای سرت از خدا میخوام فقط زودتر خوب بشی .دیروز اونقدر درد داشتی که کلی گریه کردی منو به گریه انداختی تا حالا سابقه نداشت این طوری گریه کنی الهی مامانی برات بمیره که درد داری .عزیزم دکترت بردم که گفت ویروسیه وتا یه هفته ادامه داره وقتی هم دکتر میخواست وزنتو بگیره شما رو خوابونت...
27 مهر 1391